پسرک گرسنه اش است، به طرف یخچال می رود،
در یخچال را باز می کند...
عرق شرم بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند،
دست می برد بطری آب را بر می دارد
کمی آب در لیوان می ریزد...

صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه ام بودم "

پدر این را می داند پسر کوچولویش چقدر بزرگ شده است.

فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم .
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!!

پس از مرگ یک میلیونر آمریکایی،

معلوم شد که او تمام اموالش را به سه زن مسن که با او هیچ نسبتی نداشتند بخشیده است.

در وصیتنامه مرد میلیونر آمده بود:

” من در جوانی، به خواستگاری این سه خانم رفتم اما هیچ کدام درخواست ازدواجم را نپذیرفتند.

بنابراین به کسب و کارم چسبیدم و میلیونر شدم،

حال آن که اگر ازدواج کرده بودم نمی توانستم به این ثروت دست پیدا کنم.

در واقع، من موفقیتم را مدیون این سه خانم هستم!”

هنگام عبور از خیابان

خانم‌ها
سمت راست را نگاه می‌كنند.
سمت چپ را نگاه می‌كنند.
از خیابان رد می‌شوند.


آقایان
سمت راست را نگاه می‌كنند، ماشین می‌آید.
فاصله ماشین با خودشان را با چشم اندازه می‌گیرند و چون همگی راننده‌های قابلی هستند با سرعت وارد خیابان می‌شوند.
راننده به شدت ترمز می‌كند.
مرتیكه مگه كوری؟ (راننده می‌گوید)
در حالی كه از روی میلیه‌های وسط خیابان می‌پرد می‌گوید: كور خودتی گاری چی!
بدون اینكه سمت چپ را نگاه كند می‌دود آن سمت خیابان.
هنوز هم صدای بوق ماشین‌هایی كه به خاطر این آقا ترمز كرده‌اند به گوش می‌رسد..

پسرها:

- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.

۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن.

۳- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.

۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن.

هر وقت من يك كار خوب مي كنم مامانم به من مي گويد بزرگ كه شدي برايت يك زن خوب مي گيرم.

تا به حال من پنج تا كار خوب كرده ام و مامانم قول پنج تايش را به من داده است.

حتمن ناسرادين شاه خيلي كارهاي خوب مي كرده كه مامانش به اندازه استاديوم آزادي برايش زن گرفته بود. ولي من مؤتقدم كه اصولن انسان بايد زن بگيرد تا آدم بشود ، چون بابايمان هميشه مي گويد مشكلات انسان را آدم مي كند.

رئیس تیمارستان به یکی از مراقب ها می گوید:

«من در این جا از همه راضی هستم، فقط دیوانه ای هست که اصرار دارد من برج ایفل را از او بخرم.»

مراقب می گوید:

«خب، چرا نمی خرید؟»

رئیس تیمارستان می گوید:

«آخر پول ندارم. اگر داشتم، حتما می خریدم.»

لاستیك قلبمو با میخ نگات پنچر نكن

*

بوق نزن ژیان میخورمت

*

بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع

عشق آمد و گفت من بی سوادم

*

مادر زن اسحله ای است انفرادی که با عیال حمل میشود وبامهمات دروغ همسایگان مسلح شده وبا زخمی کردن داماد بیچاره خنک میشود این اسلحه بدون عقب نشینی بوده وشرایط جوی به هیچ وجه دراو اثر ندارد مادرزن گاهی تک تیر وگاهی رگبار شلیک میکند طول مادر زن بدون سرنیزه 2متر میباشد تعداد تیر درهرثانیه یک ملیون فحش وناسزا بوده وبرد موثر آن ، انتقال دامادبه بیمارستان وبرد نهایی آن انتقال داماد به گورستان میباشد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دختره دوساعت مونده به وقت مدرسه از خواب بلند میشه اولین کاری که میکنه مپیره جلو آینه اول میترسه ( آخه خودشو یادش نمیاد حالا وقت میکشه ) حالا میره دست و صورتشو بشوره .

نمیتونه آخه موزه ی صابون راه انداخته مونده کدومو انتخاب کنه (تعجب نداره کار همیشگیشونه) حالا میاد برنامه امروزشو ورمیداره برای بار1000میخونه که نکن بگیرم 19.999999 وای اگه بگیرم چی میشه حالا گذشته از این ها توراه مدرسه خودشو به هزار ویک مدل در میاره که یه پسر واسش یه چشمک بزنه که اونم نمیکنن ضایع میشه.